شهید (شهیدان) جهاد و عماد مغنیه از شهدای سرشناس مقاومت لبنان هستند که در هدف آرمان قدس از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و تا لحظه آخر به مبارزه با رژیم جنایتکر صهیونستی پرداختند و در همین راه به شهادت رسیدن. در این مقاله از جنبش منتظران ظهور به زندگینامه شهید جهاد و عماد مغنیه می پردازیم. امید است این مطلب مورد پسند شما قرار گیرد.
ابتدا شهید عماد مغنیه/ زندگی :
شهید عماد مغنیه در ۷ دسامبر ۱۹۶۲ در محله شیاح بیروت پایتخت لبنان بهدنیا آمد. پدرش «شیخ جواد مغنیه» از علمای برجسته شیعه لبنان بود. «جهاد» و «فؤاد» دو برادر وی بعدها در درگیریهای لبنان و اسراییل کشتهشدند. خانوادهاش پس از مدتی از بیروت به صور در جنوب لبنان مهاجرت کردند و در آنجا عماد تحصیلات متوسطه و دبیرستان خود را گذراند. آغاز جنگ داخلی لبنان در ۱۹۷۵، عماد ۱۳ساله جذب مبارزان فلسطینی اردوگاههای جنوب لبنان شده حتی آموزشهای سلاحهای سبک را هم دوره دید. چند سال بعد پس از آن وارد دانشگاه آمریکایی بیروت شد. (AUB)

او در آغاز دهه ۸۰ میلادی به «نیروی ۱۷» شاخه نظامی الفتح یاسرعرفات سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست که نیرویی ویژه بود و برای حفاظت از اشخاصی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شدهبود. اما در پی اشغال بیروت در سال ۱۹۸۲ از سوی اسرائیل، فعالان جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان خارج شدند. پس از محاصره ۳ ماهه بیروت که مبارزان فلسطینی از لبنان خارج شدند، عماد مغنیه سرخورده از مبارزه آنان، در لبنان ماند و با دوستان همفکرش گروه کوچک سازمان جهاد اسلامی (لبنان) را تأسیس کرد و در دهه ۸۰ میلادی به شیوه اطلاعاتی امنیتی خاص خودش به مبارزه با نیروهای غربی حاضر پرداخت.

خانواده
یکی از برادران عماد مغنیه به نام جهاد در سال ۱۹۸۴ طی عملیاتی کشته شد.همچنین فؤاد برادر عماد نیز کشته شد. شهید مغنیه در زندگی، علاقهمند معتقد به انقلاب شیعی ایران بود حتی در ۱۹۸۲ برای دیدار با آیتالله خمینی طی سفری به ایران آمد که به دلیل همزمانی با اتفاق حمله اسرائیل به لبنان مجبور به بازگشت شد. وی همچنین از مصطفی چمران تأثیر پذیرفتهبود و خود را شاگرد وی میدانست.
عماد مغنیه صاحب ۸ فرزند است. فاطمه، مصطفی و جهاد از همسر اولش سعدی بدرالدین، اسرا، حسن ، فواد از ازدواج با زینب عیاش (نام مستعاروفا مغنية) و حسین و زهرا از فتان لیبیه.
حزب الله لبنان :
شهید مغنیه در دهه نود میلادی احتمالاً ۱۹۹۳، در زمان دبیرکلی سید حسن نصرالله در حزبالله، رسماً به حزبالله پیوست. او پس از اجرای موفقیتآمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزبالله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسؤول عملیات ویژه حزبالله و در ادامه معاون نظامی دبیرکل حزبالله انتخاب شد. اسراییل همچنین مدعی شدهاست عملیات ربودن دو تن از نظامیان اسرائیلی در تابستان ۲۰۰۶ که به آغاز جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و لبنان انجامید، از سوی عماد مغنیه طراحی و هدایت شدهاست.
شهادت :
در انفجاری که در ساعت ۲۲:۳۰ روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ (۲۳ بهمن ۱۳۸۶) درون یک خودروی میتسوبیشی پاجروی نو و نقرهایرنگ در منطقه «کفر سوسه» و خیابان «الحدیقه» در دمشق رخ داد، عماد مغنیه شهید شد و ۲ نفر زخمی شدند. در این منطقه یک مدرسه ایرانی و یک مرکز پلیس و دفتر اصلی سازمان اطلاعات سوریه قرار دارد. پس از این واقعه حزبالله در بیانیهای، اسرائیل را مسؤول ترور این مقام ارشد نظامی حزبالله دانست.

برخی خبرهای اولیه همراهبودن حاج حسین خلیل معاون سیاسی حزبالله لبنان با مغنیه را منتشر کرده بودند که شبکه خبری پرس تیوی در تماس با همسر حاج حسین خلیل، این اخبار را تکذیب کرد. حزبالله نیز این خبر را تأیید نکرد. نگاهی گذرا به حوادث و اخبار لبنان در هفتهای که منجر به کشته شدن مغنیه شد. نشان از برنامهریزی دقیق سازمانهای اطلاعاتی غرب و صهیونیستها برای ترور شهید مغنیه و شعلهور ساختن آتش جنگ در لبنان دارد. از جمله اظهارات میشل عون مبنی بر تلاش طرفداران دولت و گروه ۱۴ مارس برای فراهم کردن زمینه حمله مجدد اسراییل، حضور سرزده معاون وزیر دفاع آمریکا به همراه یک هیئت ده نفره در بیروت تنها ساعاتی پیش از ترور، اطلاعیه سفارت آمریکا خطاب به شهروندان آمریکایی مقیم بیروت مبنی بر رعایت جوانب امنیتی و انتشار گزارش ۶۰۰ صفحهای کمیته وینوگراد.
مراسم تشعییع :
مراسم تشییع شهید عماد مغنیه ساعت ۱۴:۳۰ روز ۱۵ فوریه ۲۰۰۸ به وقت بیروت در ضاحیه برگزار شد. در این مراسم جمعیت فراوانی از نقاط مختلف لبنان به این بخش از بیروت آمده بودند و منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران نیز حضور داشت و پیامهای تسلیت مقامهای ایرانی را خواند.

حالا شهید جهاد مغنیه فرزند بزرگوار شهید عماد مغنیه :
زندگینامه عماد مغنیه :
شهید جهاد مغنیه در ۱۲ اردیبهشت ۱٣٧٠ (برابر با ۲ مه ۱۹۹۱) به عنوان کوچکترین فرزند عماد مغنیه از ازدواج اولش با خواهر مصطفی بدرالدین، سعدی بدرالدین، پس از خواهر و برادر بزرگترش فاطمه و مصطفی در طیر دبای لبنان متولد شد.
او همچنین پنج خواهر و برادر دیگر به نامهای اسرا، حسن ، حسین، فواد و زهرا از ازدواجهای دوم و سوم پدرش دارد.
به دنبال حضور شبه نظامیان القاعده و داعش در سوریه، نیروهای لبنانی خطوط دفاعی گوناگونی را در منطقه جولان ایجاد کردند تا مانع از ورود بنیادگراهای سنی به خاک لبنان شوند. فرماندهی این منطقه با جهاد عماد مغنیه بود.

شهادت :
در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۵، مغنیه به همراه تعدادی از نیروهای حزبالله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بلندیهای جولان مشرف به اسرائیل هنگام بازدید از شهر «مزرعه الامل» در منطقه قنیطره .که با خودروهای خود درحال تردد بودند. توسط بالگردهای ارتش اسرائیل مورد هدف حمله موشکی قرار گرفتند. در این حمله شهید جهاد مغنیه و چندتن دیگر از نیروهای حزبالله و نیز یک سردار سپاه به نام محمدعلی اللهدادی شهید شدند.
بعد از این حمله روزنامه الحیات چاپ لندن از تلاشهای اسرائیل برای منصرف کردن حزباللّه از اقدامات تلافی جویانه نوشت.

مراسم تشعیع شعید جهاد مغنیه :
مراسم تشییع شهید جهاد مغنیه در بخش جنوبی بیروت برگزار شد. در این مراسم جمعیت فراوانی از نقاط مختلف لبنان به این بخش از بیروت آمده بودند. سید ابراهیم امین السید رئیس دفتر سیاسی حزبالله بر پیکر جهاد مغنیه نماز خواند. پیکر متبرک شهید جهاد عماد مغنیه پس از تشییع در کنار پدرش عماد مغنیه به خاک سپرده شد. / ویکی پدیا

روایت هایی ناشنیده از عماد مغنیه
پرده اول؛ صحبت غافلگیر کننده «جهاد» در مهمانی پدر بزرگ
روز یکشنبه یازدهم ژانویه بود. همه بچهها و نوهها به مناسبت ولادت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به یک میهمانی بزرگ در منزل پدربزرگ (پدر همسر شهید عماد مغنیه) دعوت بودند.
از همه نوهها درخواست شده بود برای این جلسه، صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند جمله بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامهای دارند؟ همه نوهها صحبت کردند. هرکس صحبت میکرد، بقیه خوب گوش میدادند که از برنامه او آگاه شوند. سپس راجع به برنامههای یکدیگر اظهار نظر میکردند. تا اینکه نوبت به «جهاد» رسید.
یکی استکان چای را که در حال نوشیدنش بود زمین گذاشت و دیگری پوست کندن میوهاش را به زمانی دیگر موکول کرد؛ همه مهمانها نگاهشان را به «جهاد» دوخته بودند. آنها میترسیدند مبادا صحبتهای «جهاد» به گوششان نرسد یا کلمهای از آن را نشنوند. حق هم داشتند؛ چراکه او تحصیلات عالیه خود را در رشته مدیریت و در یکی از بهترین دانشگاههای منطقه یعنی دانشگاه آمریکایی بیروت (LAU) میگذراند. «جهاد» تا فارغ التحصیلی فقط به اندازه پاس کردن یک درس فاصله داشت. او داوطلبانه به دانشجوهای ترم پایین تدریس میکرد و علاوه بر اینها علاقه زیادی به کارگردانی و تهیه کنندگی فیلمهای کوتاه داشت. او یک فیلم کوتاه با نام «جوان مجاهد» ساخته و کارگردانی کرده بود.
تربیت پدر
از همه اینها گذشته او تربیت یافته فرمانده شهید، «عماد مغنیه» (حاج رضوان) بود. همان «حاج رضوانی» که با رهبری نظامی حزب الله لبنان در جنگ با رژیم صهیونیستی افسانه شکست ناپذیری این رژیم را در هم شکست. همان که پلیس فدرال آمریکا برای کشتن وی ۵ ملیون دلار مژدگانی تعیین کرده و بعد از مدتی آن را به ۲۵ ملیون دلار افزایش داده بود.
«جهاد» تربیت یافته پدری بود که برای او و همه طرفداران مقاومت مایه فخر بود. به راستی چقدر جای «حاج رضوان» در جمع فامیل خالی بود. کاش او هم اینجا بود و اکنون برنامه جوان رعنایش را میشنید و به او افتخار میکرد.
جوانی که همه چیز تمام است. هم شور جوانی را دارد و هم حکمت پیران را! جوانی که فقط ۲۴ بهار را پشت سر گذاشته ولی صحبتهایش همچون مردان پا به سن گذاشته، بوی پختگی میدهد.
پس چرا نباید اعضای فامیل برای شنیدن سخنان او اینگونه سراپا گوش نباشند؟! ولی «جهاد» با گفتن تنها یک جمله، همه را غافلگیر کرد؛ او گفت: «من برنامهام برای سال بعد را هفته آینده میگویم».

پرده دوم؛ «جهاد» به وعدهاش عمل کرد
درست یکشنبه هفته بعد دوباره همه اعضای فامیل خانواده در همان محل هفته پیش، دور هم جمع شدند. ولی این بار خانه مملو از کسانی شده بود که برای همدردی با خانواده شهید «مغنیه» آمدند. بله! برنامهای که «جهاد» از آن صحبت میکرد، شهادت بود.
رفت و آمد شروع شده بود. زنان با چادرهای مشکی به خانه میآمدند. برخی از زنان فامیل و جمعی از شخصیتهای سیاسی کنار پیکری که با پارچه سفید و سرخ پیچیده شده بود، نشستند و در حال گفت و گو بودند. در سالن بزرگ پذیرایی قرائت قرآن و دعا شروع شده بود. دعای مخصوص وداع با شهیدان را نیز میخواندند: «یا شهید الله اشفع لنا عندالله»
مادربزرگ، خاله و جمعی از زنان دیگر، جمله «جهاد» را که هفته پیش روز تولد پیامبر (ص) گفته بود و قرار بود جزئیاتش را برای فامیل بیان کند، نقل میکردند و اشک میریختند.
مادربزرگ که دیگر غم از دست دادن این عزیز دلش را به درد آورده بود، بغض لبریزش را با خواندن لالایی بیرون ریخت و گفت: «جهادم! چه زود از بینمان پر کشیدی، چه زود به آرزویت رسیدی» و ادامه داد: «الحمدلله که سرنوشت این خاندان شهادت است. شهادت هم هدیهای است که خدا به اولیای خاصش می دهد». آخر «جهاد» چهارمین گل پرپر شده خانواده «مغنیه» بود./ حریم حرم

پرده سوم؛ بدرقه شهید جهاد مغنیه تا «روضه الشهدا»
کمی بعد از اذان ظهر زمان خداحافظی با «جهاد» بود. پیکر او بر دستان جمعی از همرزمانش به سمت «روضة الشهدا» حمل شد. در میان هلهله برخی زنان این صدای بلند به گوش میرسید: «قهرمان، خدا با توست».
پیکر او را به «روضة الشهدا» آوردند. جایی که بسیاری از فرماندهان و رزمندگان شهید حزب الله انتظارش را میکشیدند.
جمعیت انبوه مردم را که میدیدی، گمان میکردی کسی در خانهاش نمانده. رسانهها پآمده بودند. یکی از دوستان او عکسی بزرگ از «جهاد» که با سربند سیاه که با پای برهنه در راهپیمایی روز عاشورا گرفته بود، در دست داشت. او میگفت: «جهاد مثل بقیه جوانان زندگی میکرد، دانشگاه میرفت، ورزش میکرد. شوخی میکرد، ولی آنچه او را از دیگران متمایز میکرد نگاه او به زندگی و شناخت و درک او از حزب الله بود. شناختی که خیلیها از آن بی بهرهاند.»
پیکر «جهاد» را تشییع میکردند درحالیکه مشتهای گره خوردهشان را که خیال باز شدن نداشت، بالا گرفته و فریاد می زدند: «لبیک یا نصرالله». همچنین شعار میدادند: «بداند اسرائیل ملت ما نیست ذلیل».
یادگار شهید
یادگار «عماد مغنیه» را کنار مزار پدر پایین گذاشتند. وی پس از هفت سال همسایه پدرش شده بود. زنان درحالیکه به روی پیکرش گل میریختند، تا آنجا که نفس یاریشان میکرد، شعار میدادند. شعارهایی که آمیخته به شکایت نیز بود: «یا امام عصر و زمان، از ظلم زمانه به تو شکایت میکنیم».
«سید ابراهیم امین»، رئیس دفتر سیاسی حزب الله بر پیکر جهاد نماز خواند . مراسم با خواندن زیارت امام حسین (ع)، بدون هیچ سخنرانی پایان یافت.
آری! اینجا جای سخنرانی و سخن گفتن نیست. چه کسی می تواند کلامی بگوید؟ اصلا چه میخواهد بگوید؟ برای مادرش «أم مصطفی»، خواهرش «فاطمه» و مادر بزرگش آرزوی صبر نماید؟ دیگر چه صبری از این بالاتر و زیباتر؟!
همان بهتر که دیگران سکوت کنند و فقط بندگی بیاموزند و غبطه بخورند به کسانی که نه تنها چگونگی حیات که نحوه مماتشان را نیز خود انتخاب میکنند؛ «ومن المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر وما بدّلوا تبدیلا». سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳